آنها اين حادثه را براي سرتيپ توضيح دادند، آنها آن را به صورتي وحشت آور تعريف كردند، منظورم اين است كه آنها از آن تصوير داشتند.

آن‌عكس‌ها را به او نشان دادند و اين سرتيپ سپس رو به اعضاي يگان خود كرد و گفت : اگر اين حاجي هاي احمق ياد مي‌گرفتند كه چگونه رانندگي كنند اين اتفاق رخ نمي‌داد.

به گفته مصاحبه‌شوندگان ، حال چه فرماندهان با اين رفتار موافق بودند يا خير، نيروها به ندرت براي تيراندازي به غيرنظاميان در ايست هاي بازرسي جوابگو بودند.


** قوانين درگيري
به گفته برخي از نيروها، قوانين درگيري بسيار متغير بودند و بيش از هر چيز ديگر هدف از آنها حصول اطمينان از ايمني نيروها بود. عده‌اي گفتند به آنها گفته شده بود كه در صورتي كه احساس خطر كردند مي‌توانند تيراندازي كنند حال اينكه چه چيزي عليه آنها خطر تلقي مي‌شد به خود آنها بستگي داشت.

گروهبان "بابي ين" ‪ ۲۸ساله از كاليفرنيا كه به عنوان يكي از اعضاي عناصر عمليات رصد بود و از نوامبر ‪ ۲۰۰۳به مدت يك سال خدمت كرده بود مي گويد: "تقريبا هميشه در وضعيت دفاع از خود بوديم."

ستوان ون انگلن نيز اين مساله را تاييد كرد و گفت: "محافظت از خود اولين قانون درگيري در عراق بود. ممكن بود يك عراقي به من بد نگاه كند و من مي‌توانستم ادعا كنم كه امنيت من در خطر است."
گروهبان جفريز گفت نبود يك سياست يكسان از يك ماموريت به ماموريت ديگر و از يك پايگاه به پايگاه ديگر و سال به سال باعث مي‌شد كه نيروها بيشتر به قضاوت خود تكيه داشته باشند.

"به ما قوانين مشخصي داده نمي‌شد. به ما مثلا مي‌گفتند متجاوز نباشيد يا سعي كنيد اگر مجبور نيستيد تيراندازي نكنيد، به نظر شما اين به چه معني است؟"
به گفته فلندرز، پيش از اعزام شدن به نيروها در مورد پنج حرف ‪ Sآموزش داده مي‌شد: شليك هشداردهنده ، هل دادن فيزيكي، نشان دادن اسلحه، شليك مهمات غيركشنده در موتور يا لاستيك‌هاي خودرو و شليك براي كشتن.

برخي از نيروها گفتند قوانين را در جيب‌ها يا كلاه‌هاي خود بر روي يك كارت لمينت شده نگه مي‌داشتند. "روش شناسي تشديد قوا با اين هدف تهيه شده بود كه به عنوان راهنمايي براي مشخص كردن اقداماتي بود كه مي‌بايستي پيش از تيراندازي انجام مي‌شد. معمولا از هل دادن فيزيكي استفاده نمي‌شد. در شب‌ها هنگامي كه در خودرو هستيم نيز فرياد فايده‌اي نخواهد داشت. هيچ كدام از سربازها به اين پنج ‪ Sپايبند نيستند و آنها تنها به دفاع از خود فكر مي‌كنند."
برخي از مصاحبه‌شوندگان گفتند فرماندهان آنها را تشويق مي‌كردند از اين سيستم استفاده نكنند. متخصص رستا گفت پيش از آنكه اعزام شود به هنگام سپري كردن دوره آموزشي در فورت برگ به او گفته شده بود كه "هيچ چيزي به عنوان تيراندازي‌هاي هشداردهنده وجود ندارد. من حتي خصوصا به خاطر دارم كه به من گفته شده بود بهتر است آنها را بكشيم تا آنها را زخمي كنيم و آنها همچنان زنده بمانند."
ستوان مرگنشتاين گفت وقتي در اوت ‪ ۲۰۰۴به عراق رسيد، قوانين درگيري به آنها اجازه نمي‌دهد از تيرهاي هشداردهنده استفاده كنند.

"به ما آموزش داده شده بود كه اگر شخصي مسلح نيست و آنها تهديد نيستند، شما هرگز تير هشدار شليك نخواهيد كرد زيرا اصلا نيازي به تيراندازي نيست شما به روشي به غير از گلوله به آنها واكنش نشان مي‌دهيد.

اگر آنها مسلح هستند و تهديد هستند، شما بازهم نبايد تير هشدار شليك كنيد زيرا اين اقدام به آنها اين فرصت را خواهد داد كه شما را بكشند. در اين لحظه به خاطر نمي‌آورم كه آيا اين بخشي از قانون درگيري بود يا تنها بخشي از آموزش هاي همسان ما. البته بعدها او گفت به ما گفته شد قوانين درگيري تغيير كرده و حال در برخي شرايط خاص اجازه داشتيم براي هشدار تيراندازي كنيم.

گروهبان وستفال گفت، وقتي او در اوايل سال ‪ ۲۰۰۴به عراق رسيد، قوانين درگيري براي ايست‌هاي بازرسي پاك تر شده بود. اگر آنها توقف نمي‌كردند ما براي هشدار اقدام به تيراندازي مي‌كرديم، اگر همچنان به حركت خود ادامه مي‌دادند به ما دستور داده مي‌شد كه سلاح خود را به سمت خودرو نشانه بگيريم و اگر آنها همچنان متوقف نمي‌شدند و شما احساس مي‌كرديد در خطر هستيد و ممكن است از روي ايست بازرسي شما عبور و يا آن را منفجر كند شما مي توانستيد با آنها درگير شويد.

به گفته مرگنشتاين در آموزش‌هاي اوليه به تفنگداران دريايي نسبت به استفاده از تيرهاي هشدار اخطار داده شده بود زيرا ممكن بود كساني كه در آن اطراف بودند توسط گلوله سرگردان صدمه ببينند بخصوص كه چنين وقايعي غير معمول نيز نبود.

گروهبان زوئلو گفت در يك بعد از ظهر در بغداد، يك خودرو در يك ايست بازرسي ايستاده بود. يكي از سربازان گلوله هشدار شليك كرد و آن گلوله كمانه كرد و پس از برخورد به زمين باعث مرگ سرنشين آن خودرو شد.

به گفته او اين يك پيام بيدار باش بزرگ بود و پس از آن ما استفاده از هرگونه گلوله هشدار را پيشنهاد نمي‌كرديم.

بسياري از حادثه‌هايي كه در ايست‌هاي بازرسي رخ مي‌داد گزارش نمي‌شد و غيرنظامياني كه به قتل مي‌رسيدند در شمارش كلي تلفات محاسبه نمي‌شدند.

در عين حال بررسي صحنه‌هاي تيراندازي در ايست‌هاي بازرسي كه كهنه سربازان آن را تشريح كرده بودند نشان مي‌دهد كه اين تير اندازي‌ها بسيار رايج بوده است.

گروهبان فلت حادثه‌اي در موصل را تعريف مي‌كرد كه در ژانويه ‪ ۲۰۰۵رخ داده‌بود و يك زن و شوهر مسن به سرعت از يك ايست بازرسي عبور كرده بودند.

به نظر من خودرو در حال نزديك شدن به يك ايست بازرسي بسيار نا مشخص بود كه حتي شايد نتوان آن را ايست بازرسي خواند.

احتمالا او حتي سربازان را نديد، سربازان دچار هراس شدند و به اين نتيجه رسيدند كه او يك تهديد احتمالي است. به همين علت به طرف خودرو تيراندازي كردند و تا سه روز بعد نيز در حالي كه ما هر روز از كنار آن عبور مي‌كرديم، ان دو جنازه همچنان در خودرو بودند.

در يك حادثه ديگر، مردي در حال راندن خودروي خود به همراه همسر و سه كودكش در يك كاميون در يك بزرگراه بود. اين حادثه در ماه فوريه يا مارس ‪ ۲۰۰۵در يك روز باراني رخ داده بود.

وقتي او نتوانست در يك ايست بازرسي توقف كند، يك تفنگدار دريايي كه سوار بر يك خودروي زرهي سبك بود اقدام به تيراندازي به خودرو كرد كه باعث كشته شدن زن و مجروحيت جدي پسر بچه شد.

ستوان مورگنشتاين گفت اواخر سال ‪ ۲۰۰۴در شهر رماديه، مردي به همراه خانواده خود تنها چند دقيقه پس از آنكه يك بمب گذار انتحاري به هنگام عمليات محاصره و جستجو خود را به موانع موجود زده بود در حركت بود. ترمز اين خودرو درست عمل نكرد و تفنگداران اقدام به تيراندازي كردند. همسر و دو كودك او توانستند از خودرو فرار كنند ولي آن مرد به طور مهلكي زخمي شده بود.

به اشتباه به خانواده او گفته شده بود كه همسرش زنده مانده است.

من مي‌بايستي مي‌رفتم و به اين زن مي‌گفتم كه همسر او در حقيقت مرده است من مي‌بايستي مي‌رفتم و به آن زن مي‌گفتم كه در حقيقت همسر او جان باخته است، ما به او پول داديم، حدود ‪ ۱۰صندوق آب داديم و به خاطر دارم به فرزندان او توپ فوتبال يا اسباب بازي داديم، ما واقعا نمي‌دانستيم چه كار ديگري بايد انجام بدهيم.

يك حادثه ديگر كه در مارس ‪ ۲۰۰۳در فلوجه رخ داده بود و حتي شبكه ‪BBC نيز آن را گزارش كرده بود شامل گروهي از نيروهاي پليس مخفي عراقي بودند.

گروهبان مخيا توسط چند تن از سربازاني كه شاهد آن بودند در جريان اين حادثه قرار گرفته است.

به گفته گروهبان مخيا، افسران پليس در حال رانندگي در يك خودروي سفيد و سرگرم تعقيب يك خودروي ‪ BMWبودند كه از يك ايست بازرسي عبور كرده بود.

مردي كه پليس‌ها او را دنبال مي‌كردند از ايست بازرسي عبور كرد و من فكر مي‌كنم سربازان ترسيدند و به همين علت وقتي خودروي پليس به آنها نزديك شد به سمت آن تيراندازي كردند. پليس‌هاي عراقي سعي كردند آتش بس ايجاد كنند ولي وقتي سربازان آمريكايي توقف نكردند، آنها نيز دست به دفاع از خود زدند و به همين علت بين سربازان و پليس‌هاي عراقي تيراندازي صورت گرفت هيچ كدام از سربازان آمريكايي كشته نشدند ولي هشت پليس عراقي به قتل رسيدند.


** پاسخگويي
عده‌اي از كهنه سربازان نيز گفتند تيراندازي‌ها در ايست‌هاي بازرسي نتيجه ارتباطات نامناسب، تفسير نادرست نشانه‌ها يا جهل فرهنگي بوده است.

گروهبان جفريز كه مسئول پشتيباني از ايست‌هاي بازرسي ثابت در دياله بود و روزي دو بار اين كار را انجام مي‌داد گفت: "به عنوان يك آمريكايي، شما فقط دستان خود را بالا مي‌گيريد، به گونه‌اي كه كف دست شما به سمت يك شخص و انگشتان شما به سمت آسمان است. براي اكثر آمريكايي‌ها اين حركت به معني توقف است و اين يك اشاره دستي نظامي است كه سربازان فكر مي‌كنند به معني توقف است.

دست مشت شده به معني بي‌حركت ولي دست باز به معني توقف است. اين همان اشاره‌اي است كه ما در ايست بازرسي انجام مي‌دهيم ولي براي يك فرد عراقي، اين به معني سلام بيا اينجا است، لذا مي‌توان ديد كه مشكل چگونه اينقدر سريع شكل خواهد گرفت.

به اين ترتيب سربازها فكر مي‌كنند كه به آنها مي‌گويند ايست ايست و عراقي‌ها نيز فكر مي‌كنند آنها مي‌گويند بيا اينجا. به اين ترتيب سربازان شروع به فرياد زدن مي‌كنند و عراقي‌ها نيز سعي مي‌كنند كه سريع‌تر به آنها برسند.

به اين ترتيب سربازان بيشتر فرياد مي‌زنند و به زودي آنها به يك زن باردار تيراندازي مي‌كنند.

گروهبان مردان مي‌گويد "نمي‌توان بين اين مردم اختلاف قائل بود. همه آنها شبيه به اعراب هستند، همه آنها ريش دارند و واقعا شبيه به اين است كه در چين راه بروم و سعي كنم بگويم چه كسي در حزب كمونيست است و چه كسي نيست. اين غير ممكن است."
حال آنكه ديگر كهنه سربازان مي‌گويند علت تيراندازي‌هاي متعدد نتيجه عدم پاسخگويي بوده است. به گفته آنها تصميم‌گيري‌هاي حياتي گاهي به سربازان يا صلاحديد تفنگداران دريايي واگذار مي‌شد و ارتش نيز معمولا بدون هيچ بازرسي از آن تصميم‌گيري ها حمايت مي‌كرد.

به گفته گروهبان كمبل، برخي از يگان‌ها به اندازه اي توسط فرماندهان خود تحت كنترل بودند كه هر بار كه يك گلوله شليك مي‌كردند مجبور مي‌شدند يك گزارش تحقيقاتي بنويسند حال آنكه ما هزاران گلوله شليك مي‌كرديم و هيچ گزارشي تهيه نمي‌شد لذا مي‌توان گفت بيشتر به ارتباط بين فرمانده و يگان آنها بستگي داشت.

سروان "مگان او كانر" گفت در يگان آنها همه حوادث تيراندازي گزارش مي‌شد. اوكانر۳۰ساله از كاليفرنيا از دسامبر ‪ ۲۰۰۴به مدت يك سال در گردان ‪ ۵۰پشتيباني اصلي در گارد ملي خدمت مي‌كرد ولي او گفت پس از مشاهده گزارش‌ها و مشاوره با افسران ‪ ,JAGسرهنگي كه در مركز فرماندهي آنها بود معمولا سربازان را مورد بخشش قرار مي‌داد.

تحقيقات در مورد كشتارهايي كه در موانع جاده‌اي صورت گرفته بود بيشتر تشريفاتي بود. به گفته متخصص رپنهاگن، حتي پس از يك تحقيقات كامل نيز كار زيادي نمي‌توان انجام داد. اين تنها طبيعت اوضاعي است كه در آن حضور داريم، آن همان چيزي است كه اشتباه است. اين يك بيرحمي شخصي نيست، واقعيت اين است كه كل جنگ يك بيرحمي است.

به گفته كمبل، در نهايت تيراندازي مارس ‪ ۲۰۰۵كه باعث كشته شدن "نيكولا كاليپاري" عامل اطلاعاتي ايتاليا در يك ايست بازرسي در بغداد شد، ارتش با چنين تصادفاتي مقابله كرد.

در عين حال اين مساله لزوما باعث پاسخگويي بيشتر نشد. نيازي به گفتن نيست، ولي يگان ما تحت موشكافي زيادي قرار داشت كه ديگر به كسي شليك نكنيم.

يكي از كارهايي كه آنها انجام دادند اين بود كه به ما گفتند هر بار كه به كسي يا خودرويي تيراندازي كنيم بايستي فرم‌هاي مخصوص تهيه گزارش را پر كنيم. براي سربازان اين تحقيقات بسيار طاقت فرسا است.

سربازان اينگونه احساس مي‌كنند كه گناهكار هستند به همين علت فرماندهان ديگر به تهيه گزارش‌ها ادامه ندادند زيرا براي آنها هيچ جايزه اي در نظر گرفته نمي‌شد كه بگويند من به اين ماشين يا آن ماشين تيراندازي كردم.

گروهبان مورگنشتاين كه نگران عكس‌العمل‌هاي شديد اين تيراندازي‌ها عليه غيرنظاميان بود در اواخر سال ‪ ۲۰۰۴در مقر گردان خود در رماديه براي اعضاي گردان خود كلاسي را برگزار كرد و در آن از آنها خواسته بود كه خود را جاي عراقي‌ها بگذارند.

"من به آنها يك مساله را آشكارا گفتم، يعني هر كسي را كه زخمي كنيم يا به قتل برسانيم كه شورشي نباشد باعث ناراحتي ما مي‌شود زيرا اين مساله بعدها به معني زخمي شدن يا به قتل رسيدن يك تفنگدار دريايي يا سرباز خواهد شد. نخست آنكه كار درستي است كه كسي كه يك شورشي نيست را زخمي نكنيم يا نكشيم ولي دوم آنكه بخاطر حفظ جان و منافع شخصي ما نمي‌خواهيم اين اتفاق رخ دهد زيرا آنها براي انتقام باز خواهند گشت."

**
واكنش ها
هفته نامه نيشن با فهرستي طولاني از سئوال‌ها و درخواست براي اظهار نظر در مورد توصيف نمونه‌هاي بخصوصي از بدرفتاري‌ها با پنتاگون تماس گرفت.

اين سئوال‌ها شامل درخواست‌هايي براي توضيح دادن در مورد قوانين درگيري، عمليات كاروان‌ها، گشتي‌ها و ايست هاي بازرسي، تحقيق در مورد تيراندازي به غيرنظاميان، بازداشت عراقي‌هاي بيگناه بر اساس اطلاعات غلط يا مداركي كه در اطراف آنها كار گذاشته شده بود، بودند. پنتاگون نيز ما را به مركز اطلاعات مطبوعاتي نيروهاي چند مليتي عراق در بغداد معرفي كرد و سخنگوي آنجا نيز از طريق ايميل به ما پاسخ داد.

سخنگوي اين مركز در بخشي از پاسخ خود نوشته بود "بخاطر امنيت عملياتي، ما در مورد تاكتيك‌ها، تكنيك‌ها يا فرايندهاي بخصوص كه براي شناسايي يا درگيري با نيروهاي متخاصم استفاده مي‌كنيم بحث نمي‌كنيم.

اعضاي نيروهاي ما آموزش ديده‌اند كه در تمامي اوقات از خود محافظت كنند.

ما با يك دشمن متفكر مواجه هستيم كه ياد مي‌گيرد و خود را با عمليات ما تطبيق مي‌دهد.

در نتيجه ما تكنيك‌هاي خود را تطبيق مي‌دهيم تا مطمئن شويم عمليات ما بيشترين تاثير را دارد و از بيشترين ايمني براي نيروها برخوردار است.

نيروهاي متخاصم در ميان توده غيرنظاميان مخفي مي‌وند و به غيرنظاميان و نيروهاي ائتلاف حمله مي‌كنند. نيروهاي ائتلاف توجه زيادي مي‌كنند تا خطرات موجود عليه غيرنظاميان در اين محيط پيچيده جنگي را به حداقل برسانند. در مواردي كه اقدامات ما به مصدوم شدن غيرنظاميان منجر شود در مورد آن تحقيقات انجام مي‌دهيم.

ما سربازان و تفنگداران دريايي خود را در بالاترين سطح استاندارد نگاه مي‌داريم در مورد گزارش‌هاي منتشر شده مبني بر استفاده نا درست از قدرت در عراق را مورد بررسي قرار مي‌دهيم."
اين پاسخ نيز مطابق با خودداري ارتش از اظهار نظر در مورد قوانين درگيري است. ارتش مدعي است افشاي اين قوانين عمليات را به مخاطره انداخته و نيروها را در معرض خطر قرار مي‌دهند اين درحالي است كه در ‪ ۹فوريه، سرلشگر "ويليام كالدول" كه در آن زمان سخنگوي نيروهاي ائتلاف بود در پايگاه اينترنتي نيروهاي ائتلاف تاكيد كرده بود كه قوانين درگيري براي نيروها در عراق كاملا مشخص است.

او نوشته بود "قانون درگيري مسلحانه نيازمند آن است كه نيروهاي جنگنده بايد افرادي را كه در جمع غيرنظاميان بي‌گناه تهديد ايجاد مي‌كنند شناسايي كنند. اين اصل ساده در تمامي ارتش‌هاي منظم پذيرفته شده است.

در جنگ ضد شورشي كه ما هم اكنون درگير آن هستيم، استفاده منظم از زور بسيار حياتي تر است زيرا دشمنان ما در بين جمعيت غيرنظاميان خود را مخفي مي‌كنند. موفقيت ما در عراق به توانايي ما در رفتار محترمانه و انساني با جمعيت غيرنظامي بستگي دارد، حتي در زماني كه ما آماده هستيم تا فورا از خود يا غيرنظاميان عراقي به هنگام شناسايي تهديد دفاع كنيم."

وقتي از آنها در مورد شهادت كهنه سربازان مبني بر اينكه قتل غير نظاميان به دست نيروهاي ائتلاف گاهي گزارش نمي‌شد و هيچ تنبيهي براي آنها در نظر گرفته نمي‌شد سئوال كرديم، سخنگوي مركز اطلاعات مطبوعات مركز در پاسخ تنها گفت: "هرگونه ادعاي بدرفتاري با جديت مورد رسيدگي قرار مي گيرد. سربازان موظف هستند فورا هرگونه سوء رفتار خود را به مركز فرماندهي گزارش كنند."
در سپتامبر گذشته سناتور "پتريك لهي" كه در آن زمان يكي از اعضاي ارشد كميته قضايي بود، گزارش پنتاگون در مورد فرآيندهاي ثبت تلفات غيرنظامي در عراق را "خجالت آور" توصيف كرده بود.

به گفته او اين گزارش كه تنها دو صفحه بود، كاملا نشان مي‌دهد كه پنتاگون اقدام زيادي را براي تعيين علت تلفات غيرنظاميان يا ثبت تعداد قربانيان غيرنظامي انجام نمي‌دهد.

در اين جنگ چهار ساله، افزايش تلفات غيرنظامي هم براي مردم عراق و هم براي نيروهاي آمريكايي كه شاهد اين مسائل بوده‌اند يا خود عامل آن بوده‌اند درد و رنج‌هايي به همراه داشته است.

پزشكان عراقي اواخر سال گذشته در نشريه ‪ Lancetكه يك ژورنال پزشكي انگليسي است نتيجه تحقيقات خود را منتشر كردند كه در آن برآورد شده بود از مارس ‪ ۲۰۰۳حدود۶۰۱هزار غيرنظامي در اثر خشونت‌ها به قتل رسيده‌اند.

بنابر آن گزارش، نيروهاي ائتلاف مسئول ‪ ۳۱درصد از آن قتل‌ها بودند.

آماري كه به گفته آنها مي‌تواند بسيار "محافظه كارانه" باشد زيرا در صورتي كه اقوام قربانيان در مورد عواملي كه قرباني را به قتل رسيده بودند شك داشتند، آن قتل به عنوان قتل توسط نيروهاي ائتلاف رده بندي نمي‌شد.

به گفته متخصص انگلهارت، "لاشه‌ها، تمام غيرنظامياني كه منفجر شده بودند، تمام جسدهاي متلاشي شده‌اي كه ديدم، من فقط با خود فكر مي‌كنم چرا؟ علت تمامي اينها چه بوده است؟"
متخصص رپنهاگن مي‌گويد: "شرايط بسيار نااميدكننده مي‌شود، بجاي آنكه نيروهاي خود را مقصر بدانيم، عراقي‌ها را مقصر مي‌دانيم... لذا اين يك نبرد رواني دايمي است كه دائما تلاش مي‌كنيم انسان باقي بمانيم."

گروهبان فلندرز مي‌گويد: "من احساس كردم دلسوزي من نسبت به مردم به ميزان بسيار زيادي كاهش يافته است. تنها چيزي كه براي من مهم بود خودم بود و افرادي كه با آنها بودم، بقيه هم مورد لعنت قرار مي‌گرفتند."